جانشینان پیامبر اسلام چه کسانی هستند؟ (قسمت دوم)
در شماره پیشین، به بررسی مفهوم خلافت و امام پرداختیم. در این شماره اهمیت شناخت امام را در منابع اهل سنت، مورد بررسی قرار خواهیم داد.
بسم الله الرحمن الرحیم
اهمیت شناخت امام
برای روشن شدن بحث، در اینجا لازم است اهمیت شناخت امام و رهبر از مضامین روایات، آن هم از زبان اهل سنت بیان شود تا ضرورت انتصابی بودن خلیفه محرز گردد؛ چراکه اهمیت شناخت امام میتواند قرینهای بر لزوم تعیین خلیفه ازسوی پیامبر (صلی الله علیه و آله) باشد.
روایاتی که بر اهمیت شناخت امام و رهبر تأکید دارد، در منابع اهل سنت از طرق مختلف و با تعابیر گوناگون و تنوّع فراوان نقل شدهاند که در زیر به آنها اشاره میکنیم:
1. تفتازانی در شرح المقاصد در ذیل آیه «اطیعو الله و اطیعوا الرّسول و اولی الامر منکم». از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل میکند: «مَن مات و لم یعرف امام زمانه، مات میته جاهلیه». (تفتازانی، 1409: 5 / 239)
2. معاویه از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چنین نقل میکند: «مَن مات بغیر امام، مات میته جاهلیه». (حنبل، 1990: 4 / 96)
3. ابنعباس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت میکند: «مَن مات لیس على امام، فمیته جاهلیه». (ابیالفیض، بیتا: 6 / 334)
4. عبدالله بن عمر از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت میکند: «مَن مات مُفارقاً للجماعه، فقد مات میته جاهلیه». (حنبل، 1990: 2 / 70)
5. همچنین، خود او نقل میکند: «مَن مات من غیر امام جماعه، مات میته جاهلیه». (ابنمحمّد، 1395: 12 / 337)
برای یافتن مصادیق واقعی دوازده جانشین بعد از رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله)، راهی جز تمسک به قرآن و سنت وجود ندارد.
قرآن، اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را مطهر از هر رِجسی دانسته، مودّت و اطاعت آنان را واجب میشمارد و اطاعت اولوالامر را پس از اطاعت خدا و رسولش، فرض و لازم دانسته است.
پیامبر(صلی الله علیه و آله)، در حدیث «ثقلین»، اهل بیت و عترت رسول را عِدل و همسنگ قرآن قرار داده است و حدیث «غدیر خم»، علی بن ابیطالب(علیه السلام) را صریحاً، ولیّ هر مرد و زن مؤمن و جانشین رسولالله (صلی الله علیه و آله) میداند. براساس منابع معتبر احادیث شیعه و برخی منابع اهل سنت، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) تمامی دوازده امام پس از خود، یعنی علی(علیه السلام) و یازده امام عادل و معصوم (علیهم السلام) را معرفی، و خصوصیات ایشان را بیان کرده است. (طبری شافعی، 1997: 67 ؛ حنبل، 1990: 4 / 281؛ سیوطی، بیتا: 3 / 228)
نظر برخی متکلمین اهل سنت
لازم است به آرای برخی متکلمین اهل سنت و انحراف استنباط آنان از متون و منابع، درباره جانشینان پیامبر اشاره کنیم:
1. متکلمین اهل سنت، تنها پیامبر(صلی الله علیه و آله) را معصوم دانسته، و فقط گفته وی را عاری از خطا میدانند و برای هیچیک از افراد خاندان، صحابه و خلفای پیامبر(صلی الله علیه و آله) چنین اعتباری قائل نیستند. ازاینرو، گفتار اهل بیت(علیهم السلام) نیز نزد پیروان مذاهب تسنن، نهایتاً بهاندازه گفتار یک عالم دینی معتبر است. این مطلب در کتب اصولی و فقهی اهل سنت و منابعی مانند: شرح اعتقادات نسفی، شرح اللمع والابانه و منابعی مانند اینها، بارها بیان شده و در کتب گوناگون اهل سنت، صدها اشتباه، سهو و خلاف از صحابه و خلفای بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شده است.
2. امامت نزد متکلمین اهل سنت امری غیر الهی است و مرجعیت دینی میتواند از مسئولیتهای عالمان دین باشد. بنابراین رهبری نیز امری غیر الهی است و خلیفه و امام یا از طریق انتخاب مردم (تفتازانی، 1409: 5 / 233؛ شهرستانی، 1373: 1 / 72) یا با عهد و انتخاب خلیفه قبلی (ماوردی، 1416: 7) و یا به نیروی قهر و غلبه (تفتازانی، 1409: 5 / 233) تعیین میگردد.
3. متکلمین اهل سنت که امامت را امری غیر الهی و از افعال مردم میدانند، بالتبع آن را در شمار تکالیف و فروع فقهی آورده، در علم فقه از آن بحث میکنند. (همان: 5 / 232)
4. دانشمندان اهل سنت با مجامله و تساهل نسبتبه اشخاص و اتفاقات صدر اسلام، ازجمله در باب اختلاف علی(علیه السلام) و معاویه میگویند:
نسبتبه اختلاف علی و معاویه بهتر است که اصلاً به آن پرداخته نشود و از آنان به نیکی یاد شود و آنچه واقع شده است به بهترین نحو تفسیر گردد. (ابنجزی، 1409: 18)
5. نَوَوی، عالم و محدّث معروف اهل سنت میگوید:
همه اهل سنت از فقها و محدثان و متکلمان بر این عقیدهاند که خلیفه و حاکم به دلیل فسق و ظلم و تعطیل احکام خدا، عزل و خلع نمیشود و خروج و قیام علیه او جایز نیست. (نَوَوی، 1426: 8 / 36؛ تفتازانی، 1409: 295؛ امینی، 1374: 8 / 136)
6 . اگرچه در پارهای از کتابهای کلامی اهل سنت از مسئله امامت بحث شده است، بر فقهی بودن جایگاه حکومت و حاکمیت نیز تصریح کردهاند.
به نظر ما، امامت از فروع دین است و برای پیروی از پیشینیان خود آن را در مباحث علم کلام آوردهایم. (قاضی عضدالدین، 1997: 395)
7. تفتازانی در شرح المقاصد میگوید:
عدم بیان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) درباره جانشینان خود ازآنرو است که وی آن را به صاحبنظران واگذار کرده است نه آنکه در این مسئله اهمالی صورت گرفته باشد. (تفتازانی، 1409: 5 / 263)
ان شا الله فایل pdf و منابع، در آخرین مقاله درج خواهد شد.